سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و شنید که مردى مى‏گوید « إنّا لِلَّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ » فرمود : ] گفته ما « ما از آن خداییم » اقرار ما است به بندگى و گفته ما که « به سوى او باز مى‏گردیم » اقرار است به تباهى و ناپایندگى . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 91 فروردین 24 , ساعت 3:17 عصر

عملیاتی کردن برنامه ریزی پنج مرحله دارد :
1  مقیاس ھا ، چگونه اندازه گیری می کنید ؟ (مقایس های اسمی رتبه ای فاصله ای نسبتی)
2  شاخص ھا ، معیارھایی که بشود با آنھا مقایسه نمود . (ابزار اندازه گیری)
(SWOT) (T) تھدیدھا (O) فرصت ھا (W) ضعف ھا (S) 3   شناخت قوت ھا
4  تھیه مأموریت ھا و برنامه ھای عملیاتی (چه چیزی ؟ چگونه ؟ چه کسی ؟ چه موقع ؟ چرا ؟)
5  ضوابط عملکرد که باید به چند سوال پاسخ گفت
1  آیا برنامه با اھداف ، سیاست ھا ، استراتژی ھا مطابقت دارد ؟
2  آیا برنامه ھا از ملاکھای نتیجه گرا برخوردار است ؟
3  آیا قابل حصول است ؟
4  آیا از نظر منابع انسانی ، مالی و امکانات ، عملی است ؟
5  آیا برنامه قابل ارزیابی است ؟
سطوح برنامه ریزی استراتژیک در آموزش و پرورش 1
الف) سطح ھدف
آموزش و پرورشی که به برنامه ریزی استراتژیک اعتقاد دارد ، عوامل زیر را مبنای انتخاب اھداف و رسالت ھای خود قرار میدھد :
1  آمایش سرزمین          2  انسان مطلوب     3  جامعه مطلوب  4  شرایط و ضرورتھای خاص جامعه   5  تحولات علم و فنآوری       6  جامعه جھانی
برنامه ریز استراتژیک این اھداف را بیشتر مورد توجه قرار می دھد که این ھا فراسوی کلان است و فراسوی  کلان بیشتر ھدفی است ، ایده آل ترند ، ذھنی ترند و آینده گراترند . سھل الوصول نیستند ، عملیاتی نیستند، فراتر از سازمان ھستند ، دسترسی به آن ریسک پذیری  و ھزینه بیشتر می خواھد .
ب) سطح راھبردی یا استراتژیک (اینھا عملیاتی ترند)
به مجموعه عواملی که زمینه ھای تحقق اھداف سطح قبلی را فراھم می آورد گفته می شود . این عوامل به  تدریج از سطح ھدف و رسالت به سطح سیاست ، خط مشی و عملیات که عینی و عملیاتی نیز ھستند ، طراحی می شود .
ده مورد زیر از سطح کلان شروع شده و به سمت خرد و عملیاتی شدن نزدیک می شود .
1  ساختار مناسب و انعطاف پذیر که به مجموعه ی قوانین ، مقررات ، سلسله مراتب ، نقش ھا و شرح وظایف رسمی پیش بینی شده اطلاق می شود که زمینه ھای اجرایی اھداف استراتژیک را فراھم می سازد .
2  در نظر گرفتن نیازھای محلی و منطقه ای
3  گرایش به سوی عدم تمرکز مثل اختیار برنامه ریزی برای تأمین و تربیت نیروی انسانی به یک منطقه
4  شایسته سالاری در مدیریت
5  منابع ، امکانات و فضای مناسب که برنامه ریز استراتژیک توجه خاص به روشھا و منابع دارد و موفقیت خود را در گرو تجھیز منابع و امکانات می بیند . (در نظام جدید متوسطه ھدف آرمانی بود اما امکانات نبود و به صرف داشتن ھدف به چنین آرمانی نمی توان دست یافت) .
6  نیازھای فردی و گروھی
7  تلفیق فوق برنامه و برنامه (فوق برنامه در حاشیه نباشد)
8  کاربردی و عملیاتی بودن برنامه ھا
9  برنامه ھای درسی مناسب
10  روش ھای تدریس مبتنی بر روش ھای فعال نه سنتی
اینجا ترتیب رعایت شده و از کلان شروع شده و به سمت خرد می رود .
انواع برنامه ریزی در سطح کلان :
1  رویکردبرنامه ریزی انسانی،پیشینه،پیش بینی نیروی انسانی موردنیاز به عنوان کمک به تصمیم گیری در آموزش و پرورش
2  ضرورت برنامه ریزی انسانی
3  روش تخمین نیروی انسانی ، روش سرانگشتی ، نظرخواھی از کارفرمایان ، مقایسه بین المللی ، نسبت به جمعیت
4  روش پیش بینی نیروی انسانی ، پیش بینی تقاضا برای نیروی انسانی تحصیل کرده ، ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضا
5  محدودیت ھای رویکرد برنامه ریزی نیروی انسانی
6  اصلاح روش برنامه ریزی نیروی انسانی
تعریف استراتژی
تعیین خطوط حرکت یا انتخاب راه ھای رسیدن به اھداف ھستند . دکتر میرکمالی (استراتژی ، خط مشی ، راھبرد)
استراتژی ھا ، روش ھا ھستند .
خط مشی : استراتژی پذیرفتن یک مسیر عملی و تخصیص منابع لازم
شاخص ھا معیار قضاوت ھستند (ابزار اندازه گیری) شاخص (نشانگر) علایم ، نشانه ھا ، معیارھا یا استانداردھای آماری ھستند که درستی یا نادرستی ، نسبت ، کمیت ، کیفیت و رتبه ی وقایع ، پدیده ھا یا  راه ھا را نشان می دھد .
شاخص ھا ، استانداردھایی ھستند که ما را در رسیدن یا نرسیدن به ھدف ھا ھدایت می کنند .
شاخص ، نشانگر آموزشی آمارهای (صفت عددی) است مرتبط با سیاست ھای آموزشی که به منظور فراھم آوردن اطلاعات درباره ی رتبه ، کیفیت و عملکرد نظام آموزشی طراحی می شود . نشانگرھا به عنوان ابزاری برای توصیف و درک نظام آموزشی ضروری ولی کافی نیست .
ملاک : عبارت است از آنچه برای ارزیابی یک برنامه ی مھم شناخته شده است . مانند عملکرد دانش آموزان پس از استفاده از مواد آموزشی جدید .
سیاست ھا : مجموعه تصمیماتی است که راه رسیدن به ھدف را ھموار می کند . اصول و قواعدی ھستند که راھنمای کلی ما در رسیدن به اھداف می باشد . بایدھا و نبایدھا ، تصمیم گیری ھای بعدی و عملیات ما را مشخص می کنند . مثلاً ھمه ی افراد واجب التعلیم باید آموزش ببینند . (سیاست ھا قواعد ھستند) حمایت از بخش خصوصی .
استاندارد : به سطح مطلوب یا کیفیت ملاکھا استناد می کند مانند سطح موردنظر برای عملکرد موفق دانش آموز در ریاضیات پس از استفاده از مواد آموزشی جدید و قضاوتی است بر خلاف شاخص که برای گردآوری داده ھاست .
فرآیند : شدن ، نو شدن ، تعالی یافتن .
تدریس فرآیندمحور : ضبط روند موفقیت دانش آموز در یادگیری .
برنامه ریزی یک فرآیند است
1  کلی و مجموعه ای (سیستماتیک)
2  ھدفمند ھیچ عملی در برنامه ریزی نیست مگر به دنبال ھدف
3  متغیر
4  سیاست گذاری
مستمر ، زنده ، پیگیری در مجموعه ، در تعامل ، ھدفمند و دوسویه است از بالا به پایین و از پایین به بالا منابع : آنھایی ھستند که برنامه ریزی با تکیه بر آنھا ریخته می شود . پیش بایست ھایی ھستند که اگرنباشند ، برنامه ریزی محقق نمی شود .  شاخص : دروندادی ، فرآیندی ، بروندادی دروندادی به شاخص ھای :مالی (بودجه و منابع) : ھزینه سرانه ھر دانش آموز ، سرفصل ھزینه ھا نسبت به دانش آموز
کالبدی : وسایل و امکانات ، تجھیزات ، فضای آموزشی ، نسبت زمین بازی و فضاھای آموزشی و کارگاه ھا و آزمایشگاه ھا به دانش آموز
انسانی : نسبت درصد معلمان به دانش آموز ، نسبت معلمان و رشته معلمان خارج از رشته و نیز مدیران افراد واجب التعلیم نام نویسی کرده و ...
برنامه ریزی استراتژیک در آموزش و پرورش
نوعی برنامه ریزی کلان و درازمدت است در جواب این سوال ؟ جامعه ی ما می خواھد از طریق آموزش و پرورش در بلندمدت چه کار کند و از افراد چه بسازد با چه روش ھا و فعالیت ھا و امکاناتی ، آن را محقق بسازد .
آموزش و پرورش ما با برنامه ریزی استراتژیک فاصله دارد .
ساختار فعلی آموزش و پرورش ، رسمی ، خشک دیوان سالارانه که موظف به انجام دادن بعضی کارھا درشکل و قالب خاصی است و برتدریس دروس معین ، اتکا به حافظه ، پس دادن کلمه به کلمه و امتحانات کلیشه ای تأکید می ورزد .
انتخاب دروس و محتوای آموزشی با نیازھای محلی و توسعه سازگاری ندارد . روشھای تدریس بر روشھای فعال مبتنی نیست ، جنبه ی کاربردی ندارد .
فرآیند برنامه ریزی استراتژیک
از نظر ما پس از تلفیق مراحل متفاوت می توان به ھفت مرحله ی اساسی به شرح زیر دست یافت :
1  تعریف فلسفه و رسالت سازمان (چرایی ، علت موجد ، وظایف اصلی سازمان حلال چه مشکلاتی است ؟) بازار کار ، امکانات ، شرایط اقتصادی ، اجتماعی ، (SWOT) ، 2  ارزشیابی محیط بیرونی (وضع نیروی انسانی فرھنگی ، سبک زندگی و توسعه فن آوری)
3  ارزشیابی محیط درونی (مطالعه فلسفه و فرھنگ سازمان و سیاست ھای داخلی ، بررسی عوامل نیروی کار ، مھارتھا)
4  پیش بینی توانایی ھای سازمانی و فرصت و امکانات محیطی
5  برنامه ریزی ویژه (ریز و جزیی کردن برنامه ھا و پاسخ به این سوالات : چه چیزی ، چگونه ، چه کسی ، چه وقت ، کجا)
6  اعمال برنامه استراتژیک (به کارگیری تصمیم ھای اتخاذ شده)
7  نظارت ، کنترل و تجدیدنظر
ھدف :
برنامه تابع ھدف است . ھدف غایت یا مقصودی است که نھایتاً نظام آموزشی باید به آن برسد که از فلسفه ، آرمان ھای انسانی ، جھانی ، ملی و منطق هایی نشأت می گیرد و تعیین کننده وضعیت ، سیاست ھا ، خط مشی ھا ، استراتژیھا وبرنامه ھای عملیاتی می باشد .
سطوح ھدف :
انسانی ، جھانی ، ملی ، منطق های ، درسی ھدف ھای آموزشی : کلی است ، سیاسی است و در حد اصول اساسی است .
ھدف ھای درسی : جزیی است ، عینی و ملموس است مثل طرح درس و کلاس و ...
ھمه اھداف در کل کیفی است . مانند : فراگیر بودن آموزش که در اصل کیفی است و عمومی و جامع ھستند ، اما در عین حال چون قابل شمارش است کمّی است .
چگونه ھدف و سیاست و خط مشی به یکدیگر تبدیل می شوند .
پس از روشن شدن اھداف کیفی و کمّی برنامه ھا ، باید خط مشی ھای آموزشی را نیز مشخص نمود .
معمولاً خط مشی ھا خطوط اصلی حرکت به سوی اھداف موردنظر را تعیین می کنند .
 خط مشی : عبارت است از مقایسه و انتخاب یک مسیر از بین مسیرھایی که وصول به اھداف موردنظر را میسر می سازد .
مثال : برای رشد صنایع کشور :
1  یک خط مشی فروش بیشتر نفت
2  یک خط مشی استقراض
3  یک خط مشی سوق دادن منابع ارزی سایر بخشھا به صنایع
 سیاست ھا یا خط مشی ھا عبارتند از مقرراتی که در چارچوب آنھا حدود عملیات و تصمیمات تعیین می شود . به عبارت دیگر : آنھا رھنمودھای کلی مبھمی برای تصمیمات و اقدامات سازمانی اند که در چارچوب خاص آنھا ، مدیران می توانند از داوری و قضاوت شخصی خود در تصمیم گیری استفاده کنند و به ھم ارتباط دارند . باید دانست که در برنامه ریزی شروع چه زمانی باشد ، چه در شرایط بحرانی یا شرایط معمولی .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ