تدریس ساختگرا در کلاس درس
معلمان سراسر کشور هرروز بیش از پیش به تدریس و یادگیری ساختگرا روی میآورند. نگاهی به کلاسهای درس ساختگرا برخی اصول اساسی آن را آشکار میسازد:
شرایط غنی یادگیری
موقعیتهای زندگی واقعی اساس یادگیری را تشکیل میدهند و تدریس ساختگرا براین باور است که کودکان طی تلاش برای حل مسائل علمی دائماً فرصت ساماندهی و بازسازی ادراکات خود را دارند و میتوانند برای رسیدن به دانش خود چندین راه را برنامهریزی کنند.
کلاسهایی که از طریق راه کارهای ساختگرا اداره میشوند غالباً جوی شبیه کارگاه آموزشی دارند. این کلاسها فرصت کشف فعال، کاوشگری و آزمایش را در اختیار دانشآموزان قرار میدهند و موقعیتها و قالبهای گوناگون آموزشی-پروژه، سفر، خواندن، گزارش دادن، بحث و گفتگو، کارمیدانی و کارورزی را فراهم میسازند. آنها دانشآموزان را در زمینه استدلال سؤال کردن، یافتن ارتباطات، برقراری ارتباط، ارزیابی نقطه نظرات، چهارچوب بندی مسائل، کسب و استفاده از شواهد، خلق دانش، درک و فهم، روابط و محصولات جدید به چالش وامیدارند.
تعامل اجتماعی
محیطهای یادگیری ساختگرا به گونهای ساماندهی میشود که فرصتهای کلانی را برای همکاری و تبادل عقیده با همکلاسیها و بزرگترها در اختیار دانشآموزان قرار میدهد. کلاسها به شکلی هستند که یادگیری دستهجمعی و موقعیت تدریس توسط همکلاسی در آن وجود دارد. بطوری که دانشآموزان میتوانند آزادانه با هم صحبت، پرسش و پاسخ و درباره ایدهها بحث میکنند.
ارزشگذاری به تفاوتها
کلاسهای ساختگرا به گونهای طراحی میشوند که دانشآموزانی از سنین مختلف، تواناییها و سوابق فرهنگی و زبانشناختی متفاوت در آن جای گیرند. این کلاسها با دانشآموزانی از سنین و تواناییهای مختلف، محیط انعطافپذیری را به وجود میآورند که در آن دانشآموزان همتایانی از نظر نقاط قوت، علایق، شیوه و سرعت یادگیری مییابند. بطوری که هریک از آنها هم زمان امکان چالش با بعضی و برتری در میان برخی دیگر را بدست میآورند.
قرار گرفتن در معرض گوناگونیها از هر دو بعد شناختی و فرهنگی غالباً انگیزه لازم برای برقراری ارتباطی را به وجود میآورد که درک یک مفهوم یا کسب یک مهارت را افزایش میدهد.
فراهمآوری زمان برای درک و فهم عمیق
کلاسهای درس ساختگرا زمان زیادی را در اختیار دانشآموزان قرار میدهد. در ساختگرایی بیش از سرعت به کارآیی تأکید هست. هدف، بوجود آوردن لحظه «آهان» است- بارقه «فهمیدم»، درست در لحظهای است که ارتباط با درک و فهم گذشته ایجاد، و در قالب جدیدی مستحکم میشود. به همین دلیل کلاسهای ساختگرا جداول زمانی انعطافپذیر برای دانشآموزان در نظر میگیرند.
درهم تنیدن برنامه درسی با ایدههای بزرگ
با درهم تنیدن برنامه درسیدرک و فهم عمیق دریافتهای معنادار پرورش مییابد، از این رو موضوعهای مجزای کنار هم گذاشته میشوند و برنامه درسی کلاسهای ساختگرا عموماً ماهیت بین رشتهای مییابند.
موضوعهای مورد نظر برای مطالعه، محتوای برنامهدرسی را با توانمندیهای رشدی دانشآموزان پیوند میدهند.
معلم به مثابه تسهیل کننده
در یادگیری ساختگرا نقش معلم در این فرایند، دادن جایگاه محوری به دانشآموزان در کلاس و ایجاد فضایی است که در آن دانشآموزان نقش فعال و کاوشگرانهای را در یادگیری ایفا کنند. معلم به عنوان راهنما، مربی، رایزن و مشاور عمل کرده و بین علایق فردی و درک و فهم شاگردان خود و مهارتها و دانش متداول مورد انتظار جامعه پل میزنند.
معلمان برای نیل به این هدف برای آنچه که تدریس خواهند کرد، برنامه میریزند. آنها از تجویز نسخههای ثابت و جدول زمانبندی شده دروس اجتناب میکنند و هرگز مجبور نیستند نسبت به تمام آنچه که طی دوره تحصیلی پیش میآید شناخت کامل حاصل کنند. بلکه این اجازه را به خود میدهند که همراه با دانشآموزان بیاموزند و سعی میکنند به قدر کافی انعطافپذیری داشته باشند که پاسخهای شاگردان بتواند تدریس و محتوا را تغییر دهد، راهبردهای آموزشی را پیشبرد و یادگیری جدیدی را پدید آورد.
سؤال کردن بخش مهمی از نقش معلم در فضای ساختگرا است. معلمان از سؤالات به عنوان داربست یادگیری استفاده و پرسشهایی را مطرح میکنند که دانشآموزان را به پرسش کنندگان ماهر تبدیل میکند. آیا چیز تازهای دیدهاید؟ چه اتفاقی میافتد اگر...؟ آیا میتوانید راه دیگری بیابید؟ چگونه میتوان فهمید؟ میتوانی به من نشان دهی کجای متن پشتوانه این تفکر توست؟ این پرسشها به دانشآموزان کمک میکند دیدگاههای مختلف را درک کنند و بین آراء و واقعیت تمایز قائل شوند (ویگینز 1987).
در این فرایند، خطاها ارزیابی میشوند. این کار نه فقط اطلاعاتی در خصوص نوع تفکر دانشآموزان میدهد، بلکه فرصتهای فراوانی را در اختیار دانشآموزان قرار میدهد تا در ایدههای خود تجدید نظر نمایند. برخوردی اینگونه با اشتباهات سبب میشود دانشآموزان بعدها از خطا کردن کمتر بهراسند و ریسکهایی را بپذیرند که منجر به کشفیات و درک و فهمهای جدید میشود.
ساخت براساس علایق و نقاط قوت دانشآموزان
معلمان ساختگرا دانشآموزان را در کشف این تواناییها و علایق یاری میکنند و تمام تلاش خود را به کار میبندند تا این علایق و نقاط قوت را تا جای ممکن در برنامه درسیشان بگنجانند. چون میدانند هیچ انگیزهای برای یادگیری قویتر از علاقه عمیق و وادارنده نیست (ایزنر 1991، پرونه 1991).
از دیگر اجزای مهم یادگیری، کار کردن بر روی تواناییهای فردی دانشآموزان است.
سنجش پشتوانه یادگیری و تدریس
معلمان ساختگرا برای شناسایی نقاط قوت و علایق دانشآموزان از انواع سنجش بهره میگیرند. سنجش آنان را در شناخت راهبردهای مختلف دانشآموزان برای یادگیری و میزان پیشرفت و موفقیت دانشآموزان یاری میکند.
شواهد گوناگونی این اطلاعات را به دست میدهد. بعضی از معلمان مشاهدات عینی مستند از دانشآموزان در حین ساخت چیزی، انجام تحقیق و همکاری با سایرین تهیه میکنند. برخی دیگر از مهارتهای موجودی، چک لیست و معیارهای رشد استفاده میکنند، برخی هم از شاگردانشان میخواهند نمایشگاهی از نتیجه تحقیقات خود را در معرض دید سایرین قرار دهند. این کار، به طریق گوناگون، نشان میدهد که دانشآموزان چه میدانند و قادر به انجام چه کاری هستند. بسیاری از معلمان از اولیا میخواهند درباره کار فرزندانشان اظهارنظر و آن را ارزشیابی کنند.
این نوع سنجشها در مقایسه با آزمونهای سنتی مداد کاغذی اطلاعات با ارزشتری بدست میدهند. این سنجشها اطلاعات لازم برای ارائه راهبردهای آموزشی و حمایت از آنها را به معلمان میدهد و برنامه درسی را به گونهای پیش میبرد که به نحو مطلوبی دانشآموزان میتوانند به کسب مهارت، اطلاعات و درک و فهم عمیقتر از گرایشات خود دست بابند.
یادگیری معلم برای تدریس ساختگرا
معلمین با تجربه کردن یادگیری ساختگرا، تدریس به شیوه ساختگرا بیشتر فرا میگیرند. چون فرایند تدریس ساختگرا فرصتهای کسب دانش جدید درباره دانشآموزان، یادگیری آنها و ماهیت یادگیری فراهم میسازد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ