سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون از صفین باز مى‏گشت ، به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود : ] اى آرمیدگان خانه‏هاى هراسناک ، و محلتهاى تهى و گورهاى تاریک ، و اى غنودگان در خاک اى بى کسان ، اى تنها خفتگان اى وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما بى شماییم و به شما رسندگان . امّا خانه‏ها ، در آنها آرمیدند ، امّا زنان ، به زنى‏شان گزیدند . امّا مالها ، بخش گردیدند . خبر ما جز این نیست ، خبرى که نزد شماست چیست ؟ [ سپس به یاران خود نگریست و فرمود : ] اگر آنان را رخصت مى‏دادند که سخن گویند شما را خبر مى‏دادند که بهترین توشه‏ها پرهیزگارى است . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 90 اسفند 23 , ساعت 11:16 عصر

 


میخوانمت از پشت درب های بسته در انتهایی ترین فصل آفرینش

تا کی در سکوت می مانی ای رویای رحمانی تر از باران ؟

من در میهمانی سبز واژه ها تو را شنیدم و زیر باران صدایت کردم

و تو در نگاهی ژرف با لهجه شیرین یاسمن ها جوابم دادی

ای نوبهار من ... بر پیکره یخ زده دشت بتاب و روح مرده اش را عطر آگین کن

شکوفه هایت بوی سرسبزی باغ میدهند و بلبلانت آوای سرمستی سر داده اند

باران را صدا کن تا بر طراوتت شکوهی دیگر بیفزاید

ای زیباترین فصل خدا

سرودن آغاز کن و مرا تا انبوه ابرهای بهاری به همراه مرغان مهاجر پرواز بده

غنچه های نو شکفته ات رنگ زندگی دارند و چشمه های جوشانت بوی خوش تازگی میدهند

ولی ...
ولی هنوز شاپرک ها بغض خسته شان را میخورند و یاس ها، پای کبودی چشمشان را پنهان میکنند

و هنوز فصل زمین کامل نشده و هنوز منتظر است و انتظار فصل دیگری است .

مرا تا ظهور بهاری اش همراه باش و برای لحظه لحظه بودنش دعا کن... که بدون او بهاری نشاید !

متن فوق برگرفته از سایتnooreaseman.com میباشد



لیست کل یادداشت های این وبلاگ