سلطان به دفترداردستورداداسامی گدایان رابنویسد.دفتردار،اول اسم شاه رانوشت،گفت:دفترداررابه درباربیاورید،تاببینم چه نوشته،آمدشاه دیداول اسم خودش رانوشته گفت:اسم مراچرانوشتی؟گفت:قربان شما باگداچه فرقی دارید؟شماازمردم به زورسرنیزه وظلم پول می گیرید،اماگدایان باالتماس درخواست می کنند،بایدفکرکنی این حرف دراواثرکرد یانه.
**************************
ازعابدی پرسیدندنمازخواندن،بااین لباسی که پوشیدم چه صورت دارد؟عابدگفت:اگربگویم ناراحت نمی شوی ؟ گفت : خیر.عابد گفت:مثل تومثل آن سگی است که هرغذای نجس رامی خورد ولی وقتی می خواهدبول کند،پای خودش رابلند می کندکه آلوده نشود،این ظالم ازاسب پیاده شده سه روزنزدعابدماند،به قدری گریه کرد،گفت:ازظلم وستم دست بردارید ،آینده خطرناک وعذاب سخت درپیش دارید،برویدهیزم فروشی کنید،عاقبت خودراخراب نکنید،واقعا لقمه حلال باشد،کم باشد، دنیا زود می گذرد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ