سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یاد دارید که لذتها تمام شدنى است ، و پایان ناگوار آن برجاى ماندنى . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 90 شهریور 13 , ساعت 12:18 صبح

 

باسمه تعالی

وحدت اندیشه و انسجام معارف

 در آموزش و پرورش

              [ صِبغَةَ اللهِ ، وَ مَن اَحسَنُ مِنَ اللهِ صِبغَةً ، وَ نَحنُ لَهو عابِدونَ ]  بقره /138

       رهبرمعظم انقلاب اسلامی سال 1386 را به عنوان سال اتحاد ملی وانسجام اسلامی معرفی کردند. انتخاب این عنوان برای سال جدید به جهت شرایط ویژه ای است که کشور ما درآن به سر می برد. در هرملتی  وحدت وهمبستگی مردم، موجب تلاش مشترک برای دست یابی به اهداف ملی و آرمانی می شود. این مهم، راه رسیدن به سعادت را که غایت و نهایت اهداف هرجامعه ای محسوب می شود، فراهم می کند.

      در این میان نباید نقش مؤثر نظام تعلیم وتربیت را در ارتقاء چنین هدفی نادیده گرفت. پاسخ به این سؤال که رابطه وحدت اندیشه وانسجام معارف باکارآمدی آموزش وپرورش چیست؟ وبهره نظام تعلیم وتربیت از عنوان سال 1386چگونه وچقدر باید باشد؟ موضوع این مقاله است.کوشیده ایم به اجمال ودرحد حوصله خوانندگان محترم، درپنج مرحله به این مطلب بپردازیم .

مقدمه

      ازنظر لغوی « وحدت » به معنی اتحاد، توافق وهماهنگی است. باتوجه به تعریف فوق می توان« وحدت ملی » را اشتراک همه افرادیک ملت درآمال ومقاصد خویش دانست. وزمانی که به منزله مجموعه واحدی به شمارآیند، به« انسجام » رسیده اند.

      دورکیم- جامعه شناس فرانسوی-  وحدت و یگانگی را انسجام گروهی نامیده است. به نظر وی دو نوع انسجام گروهی وجود دارد: انسجام مکانیکی و انسجام ارگانیکی. هرگروه که از « همکاری خود به خودی » برخوردار باشد، دارای انسجام مکانیکی وهرگروهی به « همکاری آگاهانه » دست بیابد، انسجام ارگانیکی خواهد داشت. اما وحدت درسطح واحدهای بزرگ تر مانند ملت به این معنا است که اعضای جامعه فعالیتهای خود را در همبستگی وپیوندمتقابل، درجهت رسیدن به اهداف مشترک انجام دهند. و برسر اعتقادات و ارزش های مشترک با یکدیگر تفاهم وهمکاری داشته باشند.

      خداوند بزرگ، عالم هستی را بر پایه قوانینی خلق کرده است. و دراین میان « ارتباط » محور همه قوانین است. تا آنجا که تازگی های طبیعت مانند زیبایی, طراوت و ... وام دار این ارتباط هستند. به عنوان مثال : اگر می گوییم (( بهار آمد )) منظور این است که ارتباط بین درخت خشکیده و زمین و آفتاب و... ایجاد شد. ارتباط بین فصول وطبیعت همه  از همین قبیل است. بین عالم ملک و ملکوت نیز چنین رابطه ای بر قرار است و اگر لحظه ای مابین هریک از این عناصر و اجزاء فاصله بیفتد، بی شک چیزی ازآن باقی نخواهد بود. ارگانیزم بدن انسان هم دارای چنین رابطه‌ای است, وقتی می گوییم : فلان کس سکته کرده است، در واقع می گوییم : ارتباط بین روح و بدن قطع شده است. نتیجه آن که :« هرجا ارتباط باشد، حیات وجود دارد و اگر ارتباط نباشد , نتیجه مرگ است. » این نوع ارتباط همان « انسجام گروهی » است.

       حال سؤال دیگری به ذهن خطور می کند و آن سؤال این است آیا این انسجام در بین پیامهای تربیتی و مؤلفه های آموزش و پرورش هم وجود دارد یا خیر؟ آیا می شود که در ساختار جسمی انسان، طبیعت و یا عوالم ماوراء، انسجام وجود داشته باشد، اما در عرصه های آموزشی وپرورشی وحوزه های معرفتی چنین رابطه ای نباشد؟ پرواضع است که انکار انسان ها نیز دلیل قطــع رابطه در بین علوم معرفتی نمی شود، زیرا هر یک از این حوزه ها، ضلعی از منشور وجود را بررسی می کند.

وحدت اندیشه و انسجام در نظام آموزش وپرورش در پنج مرحله قابل بررسی ونقد ونظر است.

    مرحله اول، انسجام معارف

آنچه که در یک نظام تعلیم وتربیتی اصالت دارد، «کل» است. زیرا این کل است که زمینه را برای رشد انسان فراهم می کند. فیزیک، شیمی، جامعه شناسی، ادبیات و... اجزایی هستندکه به تدریج وارد ظرف واحدی به نام ذهن دانش آموز شده و در نهایت کل را تشکیل می دهند، به شرطی که به « وحدت » بیانجامند. پس از شرایط کمال انسان، وحدت اندیشه وتفکرات است و« انسجام معارف » اولین مرحلة آن می باشد.

مرحله دوم، انسجام در معارف نزدیک به هم

دومین مرحله ازشرایط کمال و وحدت اندیشه ، انسجام درمعارف وعلوم نزدیک به هم است. تشکیل مناطق مختلف علوم درحوزه های معرفتی ازآن جهت اهمیت داردکه دربین هر از این علوم، اعم ازتجربی، انسانی، دینی، اجتماعی و... ارتباط قوی تر ونزدیک تر ومنجسم تری وجود دارد. به عنوان مثال انسجام دو درس قرآن و عربی با یکدیگر بیشتر است تا دروس عربی وجغرافی؛ هرچند تمامی دروس با هم مرتبط هستند. اما ارتباط آنها از نظر شدت و ضعف متفاوت است.

به عنوان مثال: آیا معلم درس قرآن و یا معلم ریاضی  به این نکته اندیشیده است که ارتباط درسش با دیگر دروس کجاست؟ آیا درست است که بگوییم عیسی به دین خود و موسی به دین خود؟ آیا برنامه ریزان و مؤلفان کتاب های درسی و معلمین دروس مختلف به وحدت این درس ها در ذهن دانش آموز فکرمی کنند وبه نتیجة آن؟ آیا هر یک از دروس، جزء منشور کمال و رشد انسان محسوب می شود یا خیر؟ آیا اگرمتولیان وبرنامه ریزان درسی ومعلمان، نتوانند این ارتباط را کشف کنند ویا به این موضوع توجه کافی نداشته باشند، دانش آموزان می توانند این انسجام را کشف نمایند؟

مرحله سوم، انسجام عناصر چه بایدکردتا نقطه های ارتباط بین دروس مختلف کشف شود؟ برای رسیدن به جواب این سوال بایستی به مرحلة سوم یعنی« انسجام عناصر» درهریک از این علوم توجه شود. باید بین عناصر یک درس، انسجام معنادار حاکم باشد. یعنی بین هدف (یا اهداف) برنامه آموزشی، محتوای برنامه درسی ( کتاب)،  رسانه های آموزشی وکمک آموزشی، روش ها و راهبردهای تدریس، شیوه های ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و دوره های آموزش و ارتقاء معلمان و دروس مراکز تربیت معلم و...  یک ارتباط درون رشته ای لازم است تا معجزه‌ای به نام یادگیری اتفاق بیفتد. توجه به این قانون یادگیری و اصل آموزشی ضروری است که « ذهن دانش آموز طالب وحدت است نه کثرت، اگر علوم را به مثابه دانه های تسبیح فرض کنیم، نخ تسبیح، همان ارتباط است » و اگر نخ ارتباطی نباشد، علوم وعناصرآن به هم ریخته و دریکدیگر، گم می شود. پس ذهن کودک، تسبیح طلب است نه دانه طلب.

مرحلة چهارم، انسجام اجزاء یک عنصر

چهارمین مرحله ازشرایط کمال « انسجام اجزاء یک عنصر» است. مثلاٌ اجــزای عنصری به نام  محتوای درسی عبــارتند از عناصر اصـلی: (حیطه های سه گانه یادگیری؛ شامل: شناختی، روان ـ حرکتی و عاطفی) و عناصر فرعی (رنگ ها، تصاویر، نمودارها، جدول ها و ...)؛ ارتباط این ها باید از یک منطق علمی برخوردارباشد و نه سلیقه ای و قائم به شخص. تجربه سال های گذشته نشان دهنده این مطلب است که کم توجهی به این شاخصه دراغلب فعالیت های آموزشی و مخصوصا پرورشی و فعالیت های فوق برنامه، باعث ناکارآمدی آن ها شده است.  

مرحلة پنجم، انسجام در تجارب دانش آموزان

مرحلة پنجم ازشرایط کمال« انسجام در تجارب دانش آموزان » است. اجزاء مختلف هریک از عناصر برنامه های درسی وآموزشی، باید درطول سال تحصیلی و طی مراحلی، به طور نسبی و طبیعی، وارد ذهن شاگردان شود و به هم پیوند بخورد. آنچه که باید در درون ذهن بچه ها اتفاق بیفتد « وحدت تجربه » است. هم‌چنین نظام تعلیم وتربیت باید به گونه ای عمل کندکه اطمینان داشته باشدکه محصول نهایی فرایند آموزش و پرورش اگر سیاستمدار، اقتصاددان، هنرمند و... شد به اصول اعتقادی خود پایبند است و به قول معروف سوراخ دعاء را فراموش نمی‌کند. بی توجهی به وحدت اندیشه وانسجام معارف به جای فرهم آموردن شرایط کمال شرایط زوال را در پی خواهد داشت. انسان تربیت نشده، همانند دکتری است که به جای جراحی، قصابی می کند. انسان تربیت نشده دست وحدت اصیل را به راحتی می گیرد و به جای کثرت اعتباری ذبح می‌کند. تاریخ بشریت خود به خوبی بیان گر این مطلب است.

راه رسیدن به انسجام

آنچه مسلم است این است که قرار نیست در جامــعه معجزه اتفاق بیفتد، خداوند حکیــــم بنای خلقت عالم را بر طبیعی بودن امور قرار داده است. در این میان آن کسی که برنامه ریزی کند، پیروز می شود و هرکس طراحی بهتر انجام دهد و مدیریت صحیح به خرج دهد، موفق است، خواه مسلمان باشد یاغیر مسلمان.

هر مکتبی نیازمند ضابطه و انسجام است؛ نظام وقاعده ای دارد،محتوایی راشامل می شودکه چرایی آن راتشکیل می دهد، وبه گونه ای است که قابل دفاع است؛ روش دارد و مدلی را ارائه می کند. متاسفانه باید بپذیریم آنچه که از مکتب حیات بخش اسلام، درنظام تعلیم وتربیت کشور ما آمده است، چیزی جز یک اسم وتعدادی اهداف غایی نیست.  نظام آموزش وپرورش فعلی کشور، نه تنها در استراتژی با نظام جمهوری اسلامی درتناقض است، بلکه با مبانی عقیدتی و اصول اساسی اسلام نیز ناسازگار لازم را ندارد. چرا که در نظام اسلامی کشور ما، «دین » هم محور وبنیاد تمامی نهادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... است و هم انسجام دهنده آنها. به همین خاطر در همه جا نیز حضور مؤثر دارد؛ درست درمقابل نظام های غیر دینی که دین را به موازات سایر نهادها می دانند و اجازه دخالت به آن در سایر امور را نمی دهند.

         شاید بیان این هشدار در همین جا مناسب باشد که در نظام تعلیم وتربیت فعلی کشور که چهار چوب آن را کشورهایی مانند فرانسه برای ما تعیین کرده اند، اضافه کردن دروسی هم چون قرآن ودینی، نه تنها نتوانسته است در اسلامی کردن آموزش و پرورش، چندان اثربخش باشد، بلکه اینگونه دروس به تدریج جایگاه شایسته خود را نیز از دست داده اند. چرا که این دروس به جای آنکه محور سایر درسها قرارگیرند ـ با یک نگاه خوش‌بینانه ـ  همواره در موازات سایر دروس دیده شده‌اند.

       بی سبب نیست که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از فرهنگیان با ایشان در روز معلم سال 1385 درباره وضعیت قرآن در آموزش وپرورش فرمودند : « قرآن درآموزش وپرورش حقیقتاً مهجور است.... » باید ازمتولیان تعلیم وتربیت کشور واز برنامه ریزان و مؤلفان کتاب های درسی واز آموزگاران ودبیران محترم آموزش وپرورش سوال کنیم که

-        آیا برنامه‌های آموزشی وکتاب های درسی ریاضی، علوم تجربی، جغرافی، حرفه فن، فیزیک، شیمی، زیست شناسی و... در کشور جمهوری اسلامی ایران، با کشورهای غیراسلامی وغربی چقدر تفاوت دارد؟ و آیا اصولا می تواند تفاوتی داشته باشد ویا خیر؟

-        آیا این همه حساسیت در باره تعلیم وتربیت اسلامی دانش آموزان، فقط برعهده معلمان دینی و قرآن ومربیان پرورشی است وسایر معلمان دراین باره مسئولیتی ندارند ویا نمی توانند داشته باشند؟

اتخاذ استراتژی هماهنگ با نظام، طراحی و برنامه ریزی آموزشی ودرسی با محوریت وحدت اندیشه وانسجام معارف، آن هم بر پایه آیات و احکام حیات بخش قرآن کریم  این کتاب هدایت ورستگاری تمامی انسان ها درتمامی زمانها- می تواند بهترین گزینه و حتی تنها راه برای نجات نسل های آینده باشد. پیامبر اعظم(ص):  « وَ اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنِ کَقِطَعِ اللَیلِ المُظلِم فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ » ( وهنگامی که فتنه‌های زمانه، هم چون پاره‌های شب تار، برشما هجوم آورد، برشما باد پناه بردن به قرآن).  نبایدچنین به نظر برسدکه بیگانه ترین کتاب، درنزد بسیاری ازدانش آموزان، قرآن است. این مهم برعهده تمامی متولیان نظام تعلیم وتربیت ومعلمان وحتی والدین دانش آموزان است که قرآن را به معنی واقعی از مهجوریت درآورند.

مسئول انسجام معارف درآموزش وپرورش کیست ؟

نزدیک ترین شخص به دانش آموز، پس از والدین (حتی در دوره ابتدایی بیش از والدین) آموزگار پایه و معلم است، در راهبردهای نوین آموزشی « معلم، مدیر یادگیری» است. وکار اصلی وی « ایجاد فضای منجسم آموزشی»می باشد. مدیر مدرسه « رهبر آموزشی» بوده و وظیفه اش « ایجاد فضای آموزشی» است.

وقتی سؤال می شود، چه کسی در آموزش و پرورش مسئول انسجام است؟ پاسخش بر می گردد به دو رابطة طولی و عرضی. به عنوان مثال : مسئول برنامه درسی، دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی است. مسئول فضای آموزشی، سازمان نوسازی، توسعه وتجهیز مدارس است. مسئول معلمان، دفتر آموزش وارتقاء نیروی انسانی است، مسئول فیلم های آموزشی، دفتر تکنولوژی آموزشی است. و...

 اما این سؤال که مسئول انسجام و هماهنگی این ها کیست؟ سؤالی است که در حال حاضر جوابی برای آن دیده نمی شود.

نتیجه بحث

        اندیشه ها وآرمان های خوب، اگر بد طراحی شود و انسجام در آن ها لحاظ نشود ، در مرحله عمل، فرایند ونتیجه بدی به همراه خواهند داشت و اثربخش نخواهندبود. وبالعکس وحدت اندیشه و انسجام معارف باعث کارآمدی آموزش وپرورش و درنتیجه فراهم آمدن شرایط کمال می شود. قرآن کریم نمونة بارز وحدت اندیشه و انسجام معارف ومراحل پنج گانه آن است و هم چنین شخصیت پیامبر اعظم(ص) و امیرمؤمنان و ائمة اطهار علیهم‌السلام نیز اگر همه جاودان و همواره مورد توجه هستند، به خاطر آن است که در تمامی ابعاد دارای وحدت اندیشه و انسجام بوده‌اند. راهکار قرآن کریم وسنت پیامبر(ص) وسیره ائمه هدی علیهم السلام در این باره روشن است: 

[ صِبغَةَ اللهِ ، وَ مَن اَحسَنُ مِنَ اللهِ صِبغَةً ، وَ نَحنُ لَهو عابِدونَ ]        بقره /138

در اثر انسجام است که معلمان می توانند نقد علمی کنند، تولید داشته و مولد باشند و ازتجارب آنان درتبادل اندیشه و افکار استفاده کرد وشاهد معلمانی محقق ومؤلف بود. انسجام است که باعث جاودانگی می شود و « انسان کامل» که باید ثمره آموزش و پرورش باشد، تحویل جامعه می گردد.

رضا نباتی - کارشناس ارشد تعلیم وتربیت اسلامی

وبلاگ : آموزش قرآن در آموزش وپرورش ایران                http//:quran-edu.mihanblog.com

سایت گروه قرآن دفتر برنامه ریزی وتالیف کتب درسی                http//:quran-dept.talif.sch.ir


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ