فرزندان شما به حقیقت فرزندان شما نیستند.آنها دختران و پسران زندگی اند در سودای خویش.این جوهر حیات است که به شوق دیدار خویش هر دم از گوشه ای سر بر می کند.
آنها از کوچه ی وجود شما می گذرند ، اما از شما نیستند و اگر چه با شمایند ، به شما تعلق ندارند.عشق خود را بر آنها نثار کنید ، اما اندیشه هایتان را برای خود نگه دارید زیرا آنها را نیز برای خود اندیشه ای دیگر است.
جسم آنها را در خانه ی خود مسکن دهید،اما روح آنان را آزاد گذارید زیرا روح آنان در خانه ی« فردا » زیست خواهد کرد که شما حتی در رویا نمی توانید به دیدار آن بروید.
ممکن است تلاش کنید که شبیه آن ها باشید ، اما مکوشید که آنان را مانند خود بار بیاورید زیرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با دیروز درنگ نخواهد کرد.
شما کمانی هستید که از چله آن فرزندانتان همچون تیرهای جاندار به آینده پرتاب می شوند. کماندار نشانه را در بی نهایت می بیند و با قوت شما را خم می کند تا تیرهایش با شتاب به دوردست پرواز کنند.
بگذارید فشار این خم شدن با شادمانی همراه باشد ، زیرا کماندار چنانکه تیرهای پرشتاب را دوست دارد ثبات و استحکام کمان نیز برای او عزیز است.
" برگرفته از کتاب پیامبر جبران خلیل جبران ترجمه دکتر الهی قمشه ای "
لیست کل یادداشت های این وبلاگ